با انديشمندان حسابداري آشنا شويم
انگيزه اصلي هيئت استانداردهاي حسابداري مالي در تدوين چارچوب نظري حاصل مشکلاتي بود که هيئت اصول حسابداري تجربه کرد (در واقع اين هيئت قبل از شکلگيري هيئت استانداردهاي حسابداري مالي متصدي تعريف چارچوب نظري بود) گزارش کميته تخصصي انجمن حسابداران رسمي امريکا (AICPA) در1958 که منجر به شکلگيري هيئت اصول حسابداري در سال 1959 گرديد، اين هيئت را ملزم کرده بود که کار بر روي مفاهيم اساسي و اصول فراگير را در اولويت قرار دهد. در پاسخ به اين نياز، هيئت دو مطالعه تحقيقاتي حسابداري انجام داد، يکي بر روي مفروضات بنيادي و ديگري برروي اصول حسابداري. پس از انجام تحقيقات و تهيه گزارش، هيئت به اين نتيجه رسيد که مفروضات بنيادي و اصول پيشنهادي با اصول عمومي پذيرفتهشده در حسابداري تفاوت فاحش دارد و به همين علت در آن زمان پذيرش عامه نيافت. به دنبال اين گزارش هيئت اصول حسابداري در سال 1970 مطالعه تحقيقاتي شماره 4 را با عنوان «مفاهيم بنيادي و اصول حسابداري صورتهاي مالي واحدهاي انتفاعي» منتشر کرد. ولي خود هيئت دوباره اعتراف کرد که اين گزارش در درجه اول توصيفي است نه تجويزي و تمرکز اصلي آن به آنچه حسابداران آن زمان انجام ميدادند بوده است نه آنچه بايد باشد. در نتيجه از آنجا که طبق اعلام خود هيئت، اصول بيانيه شماره 4 گذشتهنگر بود، نتوانست راهنماي محکمي براي استانداردگذاري به حساب آيد. بهطور خلاصه ميتوان گفت تا اين زمان نظريهپردازان کوشش کردهاند که با استدلال، اصول و روشهاي حسابداري را استنتاج و گزارش کنند و انتقادات بيشتر در اين زمينه بود که در تحقيقات و استدلالهاي ذهني به استفادهکنندگان از اطلاعات حسابداري توجه نشده و به گونهاي برخورد شده است که گزارش اطلاعات حسابداري به خودي خود هدف است در حالي که اطلاعات حسابداري وسيله اي است براي رسيدن به هدف. هدف اصلي اين است که استفادهکنندگان بتوانند به نحو مقتضي از اطلاعات حسابداري استفاده کنند. بيانيه شماره 4 هيئت اصول حسابداري در واقع پاسخ به اين انتقادات بود و حلقه اتصال ميان تحقيقات و مطالعات انجام شده بر مبناي روش قياسي (رويکرد مفروضات بنيادي-اصول) و رويکرد دوم (هدفها-استانداردها) که در آن سعي ميشود از طريق تعيين هدفها، اصول و استانداردهاي حسابداري تبيين شود.
انجمن حسابداران رسمي امريکا در سال 1971 بهدنبال انتقادات وارده بر گزارشهاي هيئت اصول حسابداري دو گروه مطالعاتي شکل داد: يکي به رياست فرانسيس ام ويت (Francis M.Wheat) و ديگري به رياست رابرت ام تروبلاد (Robert M.Trueblood). رسالت اين دو گروه بهبود فرايند استانداردگذاري و تعريف اهداف صورتهاي مالي بود. گزارش کميته اول منجر به تاسيس هيئت استانداردهاي حسابداري مالي و انحلال هيئت اصول حسابداري در 1973 گرديد و گزارش کميته دوم به تدوين چارچوب نظري توسط هيئت انجاميد.
در واقع گزارش کميته تروبلاد در 1973 تلاش کرد که هدفهاي گزارشگري مالي از ديدگاه استفادهکنندگان از اطلاعات حسابداري را تبيين و به طور آشکار بيان کند. اين گزارش گام با اهميتي در راستاي تدوين چارچوب نظري بهشمار ميآيد.
کميته ويت نيز با رسالت بهبود فرايند وضع استانداردهاي حسابداري مالي به بررسي فرايند استانداردگذاري پرداخت و طرح ضرورت تشکيل يک مرجع تمام وقت نوين براي تدوين استانداردهاي حسابداري را پيشنهاد کرد و با پذيرش اين پيشنهاد بستر مناسب براي انحلال هيئت اصول حسابداري و شکلگيري هيئت استانداردهاي حسابداري مالي فراهم شد، که در واقع منجر به تاسيس اين هيئت گرديد و از آنجا که پيشنويس اصلي اين گزارش را ديويد سالومونز (David Solomons) تهيه کرد، از او به عنوان پدر هيئت ياد شده ياد ميکنند. تاسيس اين هيئت در 1973 و گزارش تروبلاد در همان سال منجر به انتشار بيانيه چارچوب نظري توسط هيئت شد. تدوين چارچوب نظري از سال 1978 شروع شد و شامل هفت بيانيه است که آخرين بيانيه در سال 2000 ميلادي انتشار يافته است.
با توجه به اهميتي که ديويد سالومونز در تاسيس هيئت استانداردهاي حسابداري مالي وتهيه چارچوب نظري آن داشته است در اين شماره حسابرس به بررسي زندگينامه اين دانشمند حسابداري که تاثير بزرگي بر فرايند استانداردگذاري حسابداري داشته است ميپردازيم.
زندگينامه
ديويد سالومونز در 1912 ميلادي در لندن به دنيا آمد.او يکي از 4 فرزند خانوادهاي نسبتاً ثروتمند بود. پدرش به بازرگاني اشتغال داشت و بعد مدير کارخانه سازنده موتورسيکلت شد. بهمنظور گذراندن تحصيلات ابتدايي به مدرسه پسرانه هاکني دونز (Hackney Downs) رفت و در سن 16 سالگي وارد دانشکده اقتصاد لندن شد. در 1932 با رتبه عالي ليسانس خود را دريافت کرد. پس از فارغالتحصيلي با پرداخت يک شهريه 300 گيني به عنوان کارآموز وارد شرکت ديکنشن (Dickensian) شد و يک دوره سه ساله طاقتفرسا را جهت اخذ گواهي حسابدار رسمي با موفقيت بهپايان رساند و در سال 1936 حسابدار رسمي شد. تا 1939 در يک شرکت معتبر حسابداري اشتغال داشت و هنگام شروع جنگ جهاني دوم داوطلبانه به ارتش سلطنتي پيوست و در عمليات جنگي شمال افريقا و شکست ارتش در توبروک (Tobruk) در ژوئن 1942به همراه سي هزار سرباز ديگر اسير شد و به ايتاليا و سپس آلمان فرستاده شد. در اردوگاه اسرا کار تدريس را شروع کرد و به آموزش حسابداري و اقتصاد به ساير اسرا پرداخت. در 1945 با درجه کاپيتاني آزاد شد و پس از ترک ارتش به شرکتي که قبلاً در آن اشتغال داشت در لندن بازگشت. در 1946 بهعنوان مربي نيمهوقت در دانشکده محل تحصيل خود در لندن مشغول شد و در آنجا بود که تحت تاثير رونالد اس ادواردز (RonaldS.Edvards) قرار گرفت. ادواردز اقتصاددان صنعتي بود و مقالات مهمي در ارتباط با هزينهيابي و تئوري حسابداري طي دهه 1930 در مجله اکانتنت (Accountant) به چاپ رسانده بود. به خاطر قدرداني از زحمات او در دوران جنگ و اسارت در 1946به استخدام دانشگاه درآمد و در دانشکده اقتصاد لندن به عنوان دستيار تنها استاد تمام وقت حسابداري منصوب شد که او نيز به طور ناگهاني در شروع ترم تحصيلي (1946- 47) بيمار و سپس فوت کرد. سالومونز به عنوان تنها مدرس حسابداري در دانشکده تنها ماند. درآن سال (1946) در کل جزاير بريتانيا استاد حسابداري تمام وقت وجود نداشت؛ تا 1947 که باکستر (Boxter) به عنوان استاد حسابداري دانشکده منصوب شد. در 1955 سالومونز به عنوان استاد موسس گروه حسابداري دانشگاه بريستول (Bristol) منصوب شد (سومين استاد تمام وقت در بريتانيا.) در 1959 به منظور گذراندن يک دوره آموزشي و اکتساب کرسي استادي به دانشکده وارتون (Wharton) در دانشگاه پنسيلوانيا در آن سوي اقيانوس اطلس مهاجرت کرد و در1966 موفق به اخذ درجه دکتري از دانشگاه لندن شد. از 1969 تا 1975 به عنوان رئيس گروه حسابداري در وارتون فعال بود و در 1974 صاحب کرسي استادي آرتور يانگ (Arthur Young) شد و او اولين کسي بود که صاحب اين کرسي شد و تا زمان بازنشستگي در 1983 اين کرسي را در اختيار داشت.
سالومونز در 1976رسماً شهروند امريکا شد، و به همين جهت دوران زندگي او به دو بخش انگليسي و امريکايي تفکيک ميشود. او يک پسر و يک دختر داشت و در دوران زندگيش عاشق موسيقي به خصوص موتزارت (Mozart)، اپرا، تئاتر و فيلم بود.
کارهاي سالومونز
ديويد سالومونز نمونهاي واقعي از يک استاد حسابداري بينالمللي است. او در کشورهاي زيادي تدريس داشته است(14 دانشگاه در 10 کشور) و کتابهاي او نيز در کشورهاي متعددي منتشر و تدريس شده است. تقريباً در همه جاي دنيا دانشجو داشته و تحقيقات و نوشتههايش تاثير مهمي بر حرفه، در کشورهاي مختلف بر جا گذاشته است. او تنها استادي است که در دو سازمان حسابداري دانشگاهي مهم در دو سوي اقيانوس اطلس يکي در انگلستان و ديگري در ايالات متحد امريکا رياست کرده است: رياست انجمن حسابداري امريکا (1977-78) و انجمن حسابداري بريتانيا. به عنوان رئيس انجمن استادان دانشگاهي حسابداري در سالهاي 1955- 58 فعاليت داشته است و پيشاهنگ انجمن حسابداري بريتانيا بوده است.
دوران کاري او بيش از 60 سال بود، از فارغالتحصيلي در 1932 از دانشکده اقتصاد لندن تا دو هفته قبل از مرگش در فوريه 1995 که اعلام کرد « ديگر نميخواهم هيچ کار حرفهاي انجام دهم».
او فردي فعال در حرفه حسابداري بود نه تنها در انگلستان و امريکا بلکه در کانادا، نيوزيلند و سر تا سر اروپا و آسيا و هر جايي که سخنراني داشت يا به عنوان مشاور و استاد دعوت شده بود.
پس از بازنشستگي رسمي در 1983 (در سن 70 سالگي) از دانشکده وارتون به عنوان عضو شوراي مشورتي استانداردهاي حسابداري مالي فعاليت خود را شروع کرد و سمينارهايي را براي کارکنان و اعضاي هيئت استانداردهاي حسابداري مالي برگزار ميکرد.
او رئيس انجمن حسابداري امريکا، مشاور هيئت استانداردهاي حسابداري مالي و کميسيون بورس و اوراق بهادار (SEC)، کميسون تجارت مرکزي (FTC)، کميته تدوين استانداردهاي بينالملليحسابداري(IASC)، انجمن حسابداران خبره کانادا (CICA) و انجمن حسابداران رسمي امريکا و شرکتهاي حسابداري متعدد در بريتانيا و امريکا بوده است.
او رياست کنفرانس بينالمللي انجمن حسابداري امريکا با عنوان «استانداردگذاري گزارشگري مالي» را برعهده داشته است.
وي همچنين نويسنده مقالات و کتابهاي حرفهاي زيادي بوده است و شهرتش بيشتر به خاطر اولين کتابش با عنوان «عملکرد واحدهاي سازماني: اندازهگيري و کنترل) است که جايزه مشارکت برجسته در ادبيات حسابداري را در 1969 از انجمن حسابداران رسمي امريکا دريافت داشت و علت اهداي اين جايزه مطالعه جامعي بود که سالومونز بر روي چگونگي ارزيابي و کنترل عمليات دواير در 25 سازمان غير متمرکز انجام داده بود.
او همچنين نويسنده اصلي پيشنويس گزارش ويت در 1972 بود که منجر به تاسيس هيئت استانداردهاي حسابداري مالي شد. او همچنين نقش مهمي در تاسيس هيئت استانداردهاي حسابرسي انجمن حسابداران رسمي امريکا ايفا کرد.
سالومونز نقش مهمي درتهيه چارچوب نظري نهادهاي استانداردگذاري در سراسر جهان داشته و نويسنده اصلي بيانيه مفهومي شماره 2هيئت استانداردهاي حسابداري مالي با عنوان «ويژگيهاي کيفي اطلاعات حسابداري» بوده است.
او ارائهدهنده مقالات متعددي در جلسات سالانه جامعه حسابداري اروپا بوده و مولف دو کتاب و يک گلچين دو جلدي از مقالات خود در حوزه حسابداري و آموزش حسابداري ميباشد.
سالومونز همچنين در تهيه بيانيه مفهومي شماره 5 هيئت استانداردهاي حسابداري مالي با عنوان «شناخت و اندازهگيري در صورتهاي مالي شرکتهاي انتفاعي» نقش مهمي داشته است؛ اگرچه با بسياري از بندهاي آن مخالف بود و در يک مقاله در ژورنال آو اکانتسي (Journal of Accountancy) شديداً به آن انتقاد کرد (ژوئن 86، صفحه 114).
مشارکت مهم سالومونز در ادبيات حسابداران مديريت حرفهاي با مقاله «عملکرد واحدهاي سازماني» منتج به دريافت جايزه از بنياد تحقيقات مديران مالي در 1965 گرديد. او نويسنده مقالات و کتابهاي مهمي در تئوري حسابداري، استانداردگذاري، مديريت حسابداري و آموزش آن و مشاور پرطرفدار انجمنهاي حرفهاي حسابداري و نهادهاي استانداردگذار بوده است.
شهرت او علاوه بر پيشنويس گزارش ويت و بيانيه مفهومي شماره 2 هيئت استانداردهاي حسابداري مالي، تعريف «بيطرفي» به عنوان ويژگي ضروري استانداردگذاران و اولين شرح اساسي «ارزش براي مالک» در حسابداري ارزشهاي جاري و پيشبيني معروف او مرتبط با اضمحلال مفهوم سود در تصميمات حسابداري است. اولين مقاله مهم سالومونز در 1952 پرداختن به تاريخچه هزينهيابي بود. او به بررسي مجدد رساله مشهور سيدني الکساندر (Sidney Alexander) استاد اقتصاد هاروارد پرداخت. رساله الکساندر «اندازهگيري سود در اقتصاد پويا» نام داشت. متعاقباً در 1961 سالومونز در مقاله «مفاهيم اقتصادي و حسابداري سود» اعلام کرد که از نظر عملياتي جداسازي تغيير در انتظارات از «سود اقتصادي» الکساندر امکانپذير نيست لذا سودمندي اين سود (سود اقتصادي مورد نظر الکساندر) به عنوان يک معيار مطلوب عملکرد سازمان رو به کاهش است و در همان مقاله او پيشبيني کرد که: "همانطور که از تاريخ حسابداري بر ميآيد، 25سال آينده دوران افول اندازهگيري سود خواهد بود." اگرچه در 1987 او اعلام کرد که پيشبينياش کاملاً تحقق پيدا نکرده است.
در 1966 سالومونز رساله مهمي منتشر کرد با عنوان «مفاهيم حسابداري و اقتصادي هزينه و ارزش» که در ارتباط با فرمول «ارزش براي مالک» بونبرايت (Bon Bright) استاد مالي دانشگاه کلمبيا جهت ارزشيابي اموال بود. ارزش جاري دربرگيرنده سه نگرش متفاوت است که عبارتند از ارزش ورودي (بهاي جايگزيني)، ارزش خروجي (خالص ارزش فروش) و ارزش اقتصادي (ارزش فعلي جريانهاي نقدي مورد انتظار از کاربرد مستمر دارايي و فروش نهايي آن توسط مالک فعلي). در برخي موارد از قبيل ارزيابي داراييهاي ثابت مشهود خاص واحد تجاري تفاوت بين مقياسهاي مختلف ارزش جاري احتمالاً با ارزش خواهد بود. در چنين مواردي بايد قاعده مشخص و معقولي براي انتخاب يکي از مقياسهاي مختلف اندازهگيري ارزش جاري در اختيار داشت. معيار «ارزش براي واحد تجاري» چنين قاعدهاي را به دست ميدهد. طبق اين قاعده، ارزش جاري برابر اقل بهاي جايگزيني دارايي و مبلغ بازيافتني آن تعيين ميگردد. مبلغ بازيافتني دارايي بالاترين ارزشي است که مالک فعلي دارايي مي تواند به آن دست يابد و برابر خالص ارزش فروش دارايي يا ارزش اقتصادي آن هر کدام بيشتر است ميباشد. اين بحثانگيزهاي شد تا سالومونز در اين رساله در قالب يک نامعادله به بحث در رابطه با ارزشهاي جاري بپردازد. اين رساله بهطور مستقيم يا غيرمستقيم بر مذاکرات حسابداري تورمي هيئت استانداردهاي حسابداري مالي در امريکا و کميته سانديلندز (Sandi Lands) در بريتانيا تاثير مهمي داشت.
سالومونز در 1989 در پاسخ به درخواست هيئت تحقيق انستيتوي انگليسي يک چارچوب نظري موجز و خلاصه براي جلب توجه کميته استانداردهاي حسابداري بريتانيا تهيه کرد که به عنوان راهنمايي براي استانداردهاي گزارشگري مالي در همان سال منتشر شد.
در 1986 او عقايدش در ارتباط با استانداردگذاري و چارچوب نظري را در کتابي با عنوان «سياستگذاري در حسابداري: راهي براي اعتباربخشي به گزارشگري مالي» تلفيق کرد، که نمونهاي از يک نوشتار کامل، قانعکننده و علمي محسوب ميشود. در زمينه آموزش حسابداري نيز سالومونز از سوي 6 نهاد حسابداري درسراسر بريتانيا دعوت شد تا پژوهشي درازمدت در آموزش و پرورش حسابداران به عمل آورد که اين پروژه تحقيقاتي در 1974 تکميل و با عنوان «دورنماي حرفه» منتشر شد.
از کتابهاي تاليف شده توسط او «سياستگذاري در حسابداري» است. موضوعي که شرکتهاي تجاري در سالهاي اخير به منظور تهيه صورتهاي مالي خود سخت به آن نياز دارند و داراي اهميتي حياتي شده است. طريقه محاسبه هزينه و درامد تاثير مهمي در ارزيابي عملکرد شرکت از نظر سرمايهگذاران، جامعه مالي، نهادهاي نظارتي و ساير افراد ذينفع دارد. اين کتاب راهنماي عملي و شفافي در فهم شاخصهاي مهم سياستهاي حسابداري است. در اين کتاب بحث ميشود که چه چيز، چه وقت در صورتهاي مالي گزارش شود تا با اهداف اساسي گزارشگري مالي منطبق باشد.
به طور خلاصه جوايز اهدايي به ديويد سالومونز توسط نهادهاي حرفهاي و دانشگاهي حسابداري عبارتند از:
دو مدرک دکتري افتخاري،
دريافت جايزه به خاطر کتاب «عمکرد واحدهاي سازماني» و تاثير مهم آن بر حرفه حسابداري مديريت در سال 1965 از بنياد تحقيقات مديران مالي،
دريافت جايزه «مشارکت برجسته در ادبيات حسابداري» در 1969 از انجمن حسابداران رسمي امريکا به خاطر مطالعاتش بر روي چگونگي ارزيابي و کنترل سازمانهاي غيرمتمرکز،
دريافت جايزه از ژورنال آو اکانتنسي به خاطر مقاله «سياستزدايي از حسابداري» در 1979(شماره نوامبر، صفحه 65)،
جايزه مربي برجسته حسابداري در سال 1980 توسط انجمن حسابداري امريکا،
جايزه بينالمللي جامعه حسابداران رسمي انگلستان و ويلز (ICAEW) در 1989،
انتخاب توسط تالار مشاهير حسابداري در 1992 (پنجاه و دومين دانشمند انتخاب شده).